روزگـــــــــــــــــــــــــآر تــــــــلخــــــــــ

بهار … و این همه دلتنگی؟! نه ، شاید فرشته ای فصلها را به اشتباه ورق زده باشد.


بهترین چت روم ایرانیان

Image Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/خوش حال میشم به چت روم ماهم یه سری بزنید

ghoghachat.ir

ghoghachat.ir

ghoghachat.ir 

شنبه 25 شهريور 1391برچسب:بهترین,چت ,روم,ایران,غوغا,چت,,

  توسط gomnam  |
 

امید

 

تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد.
سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد ....

تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»


صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن می‌آمد تا او را نجات دهد.


مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»Image Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/

یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:امید,شکسته,کشتی,نجات,علامت,,

  توسط gomnam  |
 

فقیر

 روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند . آن ها یک روز و یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند .

در راه بازگشت و در پایان سفر ، مرد از پسرش پرسید : نظرت در مورد مسافرت مان چه بود ؟
پسر پاسخ داد : عالی بود پدر !....

پدر پرسید : آیا به زندگی آن ها توجه کردی ؟
پسر پاسخ داد: فکر می کنم !
پدر پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟
پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در حیاط مان فانوس های تزئینی داریم و آن ها ستارگان را دارند . حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آن ها بی انتهاست !
در پایان حرف های پسر ، زبان مرد بند آمده بود . پسر اضافه کرد : متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعأ چقدر فقیر هستیم !Image Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/

یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:ستارگان,فقیرچسرکوچکش,کلبه,ما,,

  توسط gomnam  |
 

دلباخته ی دروغین

 شیر نری دلباخته‏ی آهوی ماده شد.

شیر نگران معشوق بود و می‏ترسید بوسیله‏ حیوانات دیگر دریده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،
شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.
دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، ...

گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد.
و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد…
نتیجه اخلاقی : هیچ وقت به امید معشوقتون نباشید !! و در دنیا رو سه  چیز حساب نکنید اولی خوشگلی تون دومی معشوقتون و سومی را یادم رفت. اها اینکه تو یاد کسی بمونید وقتی لازمه .Image Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/

یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:شیر,ماده,اهو,زیبا,عشق,دروغین,

  توسط gomnam  |
 

حرف دلتو یزن

 پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر

پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!Image Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/

یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:حرف,دل,سیدی,جعبه,بود,داشت,نامه,,

  توسط gomnam  |
 

لیلی زندگی کن

 

لیلی زندگی کن !!

 

لیلی قصه اش را دوباره خواند . برای هزارمین بار.... ومثل هربار لیلی قصه باز هم مرد

لیلی گریست وگفت :کاش اینگونه نبود

خدا گفت :هیچ کس جزتو قصه ات را تغییر نخواهد داد !!

لیلی! قصه ات را عوض کن...

لیلی اما میترسید . لیلی به مردن عادت داشت .

تاریخ به مردن لیلی خو کرده بود..

خدا گفت : لیلی عشق میورزد تا نمیرد . دنیا لیلی زنده میخواهد

لیلی آه نیست . لیلی اشک نیست . لیلی معشوقی مرده در تاریخ نیست ..

لیلی ! زندگی کن...

اگر لیلی بمیرد ، دیگر چه کسی لیلی به دنیا بیاورد ؟

چه کسی گیسوان دختران عاشق را ببافد؟...

چه کسی طعام نور در سفره های خوشبختی بچیند؟

چه کسی غبار اندوه را از طاقچه های زندگی بروبد؟ ؟..

چه کسی پیراهن عشق را بدوزد ؟ ؟ ...

لیلی قصه ات را دوباره بنویس ..

لیلی به قصه اش بازگشت....

این بار اما نه به قصد مردن .

که به قصد زندگی .

و آن وقت به یاد آورد که تاریخ پر بوده از لیلی های ساده گمنام ....... Image Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/

شنبه 28 مرداد 1391برچسب:لیلی,اه نیست,پیراهن,طعام,قصد,زندگی,,

  توسط gomnam  |
 

ادمک

  

آدمک آخر دنیاست بخند /  آدمک مرگ همینجاست بخند

آن خدایی که بزرگش خواندی / به خدا مثل تو تنهاست بخند

دست خطی که تو را عاشق کرد / شوخی کاغذی ماست بخند

آدمک خر نشوی گریه کنی / کل دنیا سراب است بخند

فکر کن ! فکر تو ارزشمند است /فکر کن گریه چه زیباست بخند

صبح فردا به شبت نیست که نیست / تازه انگار فرداست بخند

راستی آنچه به یادت دادیم / پر زدن نیست که درجاست بخند

آدمک نغمه ی آغاز نخوان !!! / به خدا آخر دنیاست بخندImage Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/

شنبه 28 مرداد 1391برچسب:ادمک,اخردنیا,مرگ همینجاست,بخند,,

  توسط gomnam  |
 

درد

 چه دردي است در ميان جمع بودن ولي در گوشه اي تنها نشستن


براي ديگران چون کوه بودن ولي در چشم خود ارام شکستن


براي هر لبي شعري سرودن ولي لبهاي خود همواره بستن


به رسم دوستي دستي فشردن ولي با هر سخن قلبي شکستن


به نزد عاشقان چون سنگ خاموش ولي در بطن خود غوغا نشستنImage Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/

شنبه 28 مرداد 1391برچسب:کوه,چشم,تنها,عاشقان,سنگ,,

  توسط gomnam  |
 

دلتنگی

 تمام زندگیم را دلتنگی پر کرده است........

دلتنگی از کسی که دوستش داشتم و عمیق ترین درد ها و رنج های عالم را در رگهایم جاری کرد!!!

دردهایی که کابوس شبها و حقیقت روزهایم شد......

دوری از تو وحسرتی عمیق به قلبم آویخت و پوست تن کودک عشقم را با تاولهای درد ناک

داغ ستم پوشاند.........

دلتنگی برای کسی که فرصت اندکی برای خواستنش برای داشتنش داشتم.......

دلتنگی از مرزهایی که دورم کشیدند و مرا وادار کردند به دست خویش از کسانی که

دوستشان دارم کنده شوم............

در آن سوی مرزها دوست داشتن گناه است

حق من نیست

به آتش گناهی که عشق در آن سهمی داشت مرا بسوزانند.......Image Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/ 

شنبه 28 مرداد 1391برچسب:زندگی,دلتنگی,دوری,مرزها,حق,,

  توسط gomnam  |
 

تاکی

 

تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی
كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
فقط یك لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد
چرا عاقل كند كاری كه بازآرد پشیمانی؟


Image Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/

شنبه 28 مرداد 1391برچسب:ادمها,احتیاج,میروند,دوست داشتن,فقط,,

  توسط gomnam  |
 

 



شناسنامه زندگی نام:رنج نام پدر:مشقت شهرت:اواره شغل:ولگردی محل صدور:دنیای فراموش شدگان شماره شناسنامه:نامعلوم نام مادر:سلطان غم نام همسر:گریه دین:یهودی محل کار:شرکت نا امیدی محل سکونت:شهر مکافات محکومیت:زندگی کردن جرم:به دنیا امدن هدف:دنیای اخرت تاریخ تولد:هزاروسیصدوهیچ گروه خونی:نفت سیاه ادرس:خیابان بدبختی چهارراه تنهایی کوچه دربدری بلوک بی نهای


 

 

 بهترین چت روم ایرانیان
 امید
 فقیر
 دلباخته ی دروغین
 حرف دلتو یزن
 لیلی زندگی کن
 ادمک
 درد
 دلتنگی
 تاکی
 نشد
 چشمان خیس
 نسل سوخته

 

شهريور 1391
مرداد 1391

 

gomnam

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان روزگـــــــــ





science home
عشقــــــــ وتنفـــــــــــر
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

 

حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
جلو پنجره اسپرت
الوقلیون

 

RSS 2.0
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 171
بازدید کل : 10580
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



Alternative content